زبان عربی
عربی | |
---|---|
اَلْعَرَبِيَّه | |
«العربية» در عربی نوشتاری (خط نسخ)
|
|
بیان | /ˈʕarabi:/, /alʕaraˈbij:a/ |
زبان بومی در | اتحادیه کشورهای عرب |
تعداد گویشوران
|
۳۱۰ میلیون بهعنوان زبان اول (۲۰۱۱–۲۰۱۶)[۱] ۲۷۰ میلیون بهعنوان زبان دوم[۱] |
شکلهای اولیه
|
|
شکلهای استاندارد
|
|
گویشها | |
الفبای عربی زبان یهودی-عربی لاتیننویسی عربی |
|
عربی اشاره | |
وضعیت رسمی | |
زبان رسمی در
|
عربی نوین معیار در ۲۷ کشور[۲] |
زبان اقلیت
شناختهشده در |
|
تنظیمشده توسط | |
کدهای زبان | |
ایزو ۶۳۹-۱ | ar |
ایزو ۶۳۹-۲ | ara |
ایزو ۶۳۹-۳ | ara |
پراکندگی جمعیت عربزبانان، سبز تیره به معنی زبان بیشینه و سبز روشن به معنی زبان کمینه
|
|
استفاده از زبان عربی به عنوان زبان ملی (سبز)، یک زبان رسمی (آبی تیره) و زبان محلی/اقلیت (آبی روشن)
|
|
زبان عَرَبی (به عربی: اللُّغَة العَرَبِيّة) یکی از زبانهای سامی و یکی از شش زبانهای رسمی سازمان ملل متحد، زبان مقدس در اسلام، زبان رسمی در کشورهای عربی، و زبان اقلیت در بقیه کشورهای شمال آفریقا است.[۳][۴][۵][۶][۷] عربی زبان رسمی 25 کشور و با ۴۰۰ میلیوننفر گویشور جزو پرگویشترین زبانهای جهان است.[۸] این زبان امروزه دارای لهجهها و گویشهای گوناگونی است ولی عربی نوین معیار به عنوان زبان رسمی نوشتار در همه کشورهای عرب پذیرفتهشده است.[۹][۱۰][۱۱] تأثیر عربی بر دیگر زبانهای جهان اسلام مانند فارسی، پَشتو، اُردُو، هندی، و زبانهای گوناگون خانوادهٔ زبانهای ترکی چشمگیر است.[۱۲][۱۳][۱۴][۱۵] همچنین دستور زبان عربی دارای قوائد زبانی خاصی است که بدینخاطر زبان عربی جزو زبانهای سخت در بین زبانهای جهان محسوب میشود.[۱۶][۱۷][۱۸]
زبان عربی، زبان قرآن و بسیاری از نخستین نوشتارهای مسلمانان است و نزد بسیاری از مسلمانان یک زبان مقدس محسوب میشود.[۱۹] در دوران طلایی اسلام، عربی به عنوان نخستین زبان جهان اسلام از اهمیت بالایی برخوردار بود و آثار علمی، ادبی و مذهبی فراوانی به این زبان نوشته میشد. طبق برخی از منابع آینده زبان عربی را کشورهای عربیای میدانند که رو به تغییر یا ایجاد زبان دوم به زبان انگلیسی هستند.[۲۰][۲۱]
زبان عربی به دلیل قالبها و حالات صرفی و نحوی و داشتن مذکر و مؤنث و سایر قواعد دستوری یکی از سختترین زبانهای دنیا به ویژه برای سخن گفتن است. از آنجا که زبان انگلیسی این پیچیدگیها را ندارد و با دانستن تنها ۵۰۰ واژه میتوان نیازهای روزانه را با آن پیشبرد، در بیشتر کشورهای عربی، زبان فرانسوی یا زبان انگلیسی، زبان میانجی هستند. در حوزهٔ کشورهای عربی خلیج فارس عملاً زبان کار، انگلیسی است.[۲۲]
این زبان را «لغة الضاد» نیز مینامند، زیرا تنها زبانی است که دارای ضاد میباشد و ضاد حرفیست که سختترین شیوه کاربرد را دارد، زبان آلبانیایی هم پس از پذیرش اسلام و ورود زبان عربی، حرف ضاد وارد آن شد.
محتویات
- ۱ تاریخچه
- ۱.۱ زبانهای سامی
- ۲ دستور زبان
- ۲.۱ تأثیر زبانهای دیگر بر زبان عربی
- ۲.۲ معربسازی
- ۲.۳ دستور زبان
- ۳ گویشها و لهجهها
- ۴ زبانهای رایج غیرعربی در کشورهای عربی
- ۵ جستارهای وابسته
- ۶ پانویسها و منابع
- ۷ پیوند به بیرون
تاریخچه
تاریخ زبان عربی را در یک روش میتوان به قبل و بعد از اسلام تقسیم کرد. در زمانهای پیش از اسلام زبان عربی به دو شاخهٔ عربی جنوبی و عربی شمالی بخشبندی میگردید. عربی جنوبی در سرزمین یمن کنونی به کار میرفت و تحت تاثیر ارتباط با مصریان باستان و تمدن فنیقی قرار گرفته بود. زبان عربی امروزی بر پایهٔ تدوین زبان اولیهٔ عربی به دیبا ایرانیان در زمان شاهنشاهی ساسانی بوده که صرف و نحو آرایش واژگان برای زبان عربی ایجاد شد و از حالت اولیهٔ آن بیرون آمد. این زبان با ظهور اسلام کمکم به دست فراموشی سپردهشد و به جای آن زبان عربی شمالی که مبنای عربی امروزی است در سراسر عربستان غلبه پیدا کرد. این زبان را اکنون عربی کلاسیک نیز مینامند. این زبان با فتوحات مسلمانان و زبان عربی قرآنی که نزدیکی بسیاری به زبان شکل یافته عربی داشت با گذشت زمان فراگیر شد و امروزه به عنوان زبان عربی کلاسیک در همه جای جهان عربزبان پراکنده شده.[۲۳][۲۴][۲۵]
زبانهای سامی
یکی از زیرشاخههای خانوادهٔ زبانهای آفریقایی-آسیایی است که ریشهٔ آن به خاورمیانه بازمیگردد. این زبانها در غرب آسیا، شمال آفریقا و شاخ آفریقا، و همچنین در گروههای بزرگ مهاجری در آمریکای شمالی، اروپا و استرالزی بیش از سیصد و سی میلیون گویشور دارند. هر چند برخی سامیان هنوز هم در مناطق دورافتاده عربستان زندگی میکنند، در گذشت ایام بسیاری از آنها به تدریج از شبهجزیره خارج شدند و به مناطق اطراف کوچ کردند و در زبان و فرهنگ با مردم آن مناطق آمیخته شدند. در طی این مهاجرتها تمدنهای عظیمی در مناطق اطراف بهوجود آمد که از آنجمله میتوان به تمدنهای بابلی، آرامی، سومری، کنعانی و عبری اشاره کرد. زبانهای باستانی ایجاد شده در هر منطقه با هم تفاوتهای آشکاری دارند اما همگی جز زبانهای سامی به شمار میآیند.
پرگویشورترین زبانهای سامی در جهان امروز از این قرارند: عربی (۳۰۰ میلیون)، امهری (~۶۵ میلیون)، تیگرینیا (۷ میلیون)، عبری (~۵ میلیون)، تیگره (~۱٫۰۵ میلیون)، آرامی (۵۷۵٬۰۰۰ تا ۱ میلیون) و مالتی (۴۸۳٬۰۰۰).
دستور زبان
کاربری (صرف) فعل در این زبان به دو زمان گذشته (ماضی) و حال (مضارع) است که با کمک صیغهٔ مضارع صیغههای آینده (مستقبل) هم ساخته میشود؛ و هر کدام از این دستهها چهارده صیغه است.
زبان عربی قالبی و اشتقاقی است، بدین معنا که عربزبانان از الگوهای افعال، تفعیل، مفاعله، استفعال و… بهره میبرند و با ریختن ریشهٔ واژه در این قالبها که «باب» نامیده میشوند، واژه میسازند. برای نمونه از واژهٔ پارسی زمان، مشتقهائی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شده است که شناسائی ریشهٔ آن را دشوار میکند.[۲۶] نمونهٔ دیگر، واژهٔ پارسی «کادیک» به صورت قاضی و سایر مشتقات آن مانند قضاوت و مقتضی و … [۵] نمونهای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادهاست و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشهٔ عربی ندارد. فیروزآبادی در القاموسُ المحیط آن را بر گرفته از «ماه رخ» دانسته است، اما برخی از زبانشناسان معاصر آن را اسم فاعل از «تاریخ» میدانند و خود تاریخ را عربی شده از «تاریک» میدانند. زیرا سخن از گذشتهها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در گاهنامهٔ «اَلدِراساتُ الأَدَبیَّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳. نویسنده دیدگاههای مختلف را در این خصوص آورده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربیشده از «ماه رخ» یا «تاریک» را بررسی نموده است. و نتیجهگیری نموده که عربیشده از «تاریک» بیشتر محتملست و به منطق نزدیکترست.[۲۷][۲۸] عربها شمار زیادی از واژههای فارسی را برابر گویش خود دگرگون کردند و شماری از همین واژهها بهوسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژههای «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، «قهستان» و «کنز» هستند که به ترتیب از واژههای پارسی «پیل»، «پردیس»، «آبریز»، «کوهستان» و «گنج» ساخته شدهاند. عربیسازی شمار دیگری از واژههای پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیدهتری پیروی میکند.[۲۹] یک نمونه واژهٔ «جنحه» است که در پارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژهٔ «جُناح» ساخته شده است، اما «جناح» خود عربیشدهٔ واژهٔ پارسی «گناه» است.[۳۰] واژگانی مانند «پهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بهکار میرود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند[۲۷] واژههائی مانند برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (برگرفته از واژهٔ خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش) از پارسی گرفته شدهاند. در قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافته است.[۳۱] که از این دید پرنفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته میشود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند، سجیل (بر گرفته از سنگ گل)، نمارق (جمع واژهٔ نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید).[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] از دیگر واژههائی که از پارسی به عربی رفتهاند میتوان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، محراب (برگرفته از مهراب) و مسجد (برگرفته از مَزگت) اشاره کرد.[۳۷]